قوله: و لقد اخْترْناهمْ على علْم على الْعالمین اخترناهم على علم بمحبة قلوبهم لنا مع کثرة ذنوبهم فینا، و اخترناهم على علم مما نودع عندهم من اسرارنا و نکاشفهم به من حقائق حقنا. هر چند که نزول این آیة على الخصوص، مومنان بنى اسرائیل راست، اما از روى فهم، بر طریق اشارت، تشریف فرزند آدم است على العموم، و تفضیل ایشان بر همه آفریدگان، چنان که جاى دیگر فرمود: و لقدْ کرمْنا بنی آدم، میگوید ایشان را که برگزیدیم نه بغلط گزیدیم، که بعلم پاک گزیدیم و بدانش تمام دانستیم که از همه آفریدگان سزاء گزیدن ایشانند از آن گزیدیم. اختیار ما بعلم و ارادت ماست بىعلت، نواخت ما بفضل و کرم ماست بىسبب، آن را که خواهیم، گزینیم و نوازیم و کس را بر فعل ما چون و چرانه، و آن را که خواهیم، رانیم و سوزیم و بر حکم ما اعتراض نه.
آن روز که دائره تکوین برین شخص کاین کشید، خطاب کرد که شخصى میآفرینم که هرگز چنین نیافریدهام، نه آنکه در قدرتم مستحیل است، لکن غیرت، عنان قدرت فرو گرفت، عبارت این آمد که: و الزمهم کلمة التقوى و کانوا احق بها و اهلها. اى جوانمرد در قدرت چون ما را صد هزار آفریدن بلحظتى روا است، اما از روى محبت و غیرت نه رواست، زیرا که سر محبت بىکیفیت، على الخصوص ماراست، یحبهمْ و یحبونه الله ولی الذین آمنوا کدام خلعت ما را نداد کدام تشریف که ما را ارزانى نداشت، کدام لطف که در جریده کرم بنام ما ثبت نکرد.
مقربان درگاه عزت و ساکنان حضرت جبروت، انگشت تحیر در دهان تعجب گرفته، که شگرف کارى و عجب حالى که خاکیان را برآمد. نواختگان لطف اواند، برکشیدگان عطف اواند، عارفان بتعریف اواند، مشرفان بتشریف اواند، و اصلان بایصال اواند، نازان بوصال اواند. نرگس روضه جود ایشانند، سرو باغ وجود ایشانند، حقه در حکمت ایشانند، نور حدقه عالم قدرت ایشانند، خالق بىنظیر یکى است و مخلوق بىنظیر ایشانند، احسن الخالقین یکى است، احسن المخلوقین ایشانند. لقدْ خلقْنا الْإنْسان فی أحْسن تقْویم عالم و آدم نبود، عرش و لوح و قلم نبود، بهشت و دوزخ نبود، که ایشان را بىایشان حدیث محبت بود که یحبهمْ و یحبونه.
سقیا بمعهدک الذى لو لم یکن
ما کان قلبى للصبابة معهدا
اى جوانمرد توسل بندگان بدو، هم باحسان قدیم اوست.حسن بن سهل وزیر مامون بوده است، روزى یکى بر وى درآمد، حسن وى را نمىشناخت، گفت: تو کیستى؟ آن مرد گفت: انا الذى احسنت الى عام کذا، من آنم که تو با من در فلان سال احسان کردى. حسن گفت: مرحبا بمن توسل إلینا بنا، مرحبا بکسى که باحسان ما بما وسیلت جست، پس آن گه بفرمود، تا او را صله دادند و بنواختند. همین است حال درویشان و مومنان که بحق جل جلاله وسیلت میجویند، هم باحسان قدیم وى میجویند.
ان ابتداء العرف مجد باسق
و المجد کل المجد فى استتمامه
هذا الهلال یروق ابصار الورى
حسنا و لیس کحسنه لتمامه
الهى بعنایت ازلى تخم هدى کشتى، برسالت انبیا آب دادى، بمعونت و توفیق رویانیدى، بنظر و احسان خود ببر آوردى، از لطف تو درمىخواهم که سموم قهر از آن باز دارى و باد عدل بر وى نجهانى، کشته عنایت ازلى را برعایت ابدى مدد کنى.
و آتیْناهمْ من الْآیات ما فیه بلوا مبین ابتلا هم بالرخاء و البلاء، فطالبهم بالشکر عند الرخاء و الصبر عند البلاء. آدمى گهى خسته تیر بلاست، گهى غرقه لطف و عطا. حق جل جلاله از وى تقاضاى شکر میکند بوقت راحت و نعمت، و تقاضاى صبر میکند در حال بلا و شدت. مصطفى (ص) قومى را دید از انصار، گفت: شما مومنانید، گفتند آرى مومنانیم، گفت نشان ایمان شما چیست؟ گفتند بر نعمت شکر کنیم و در غضب صبر کنیم و بقضاء الله راضى شویم. گفت مومنون و رب الکعبة.
أ همْ خیْر أمْ قوْم تبع و الذین منْ قبْلهمْ أهْلکْناهمْ، إنهمْ کانوا مجْرمین، اى صنادید قریش واى روساء کفر که پیغامبر ما را دروغ زن میگیرید و بعداوت وى برخاستهاید و دین اسلام بازى میشمرید و از بطش و قهر ما ایمن نشستهاید، خبر ندارید که ما با کفار پیشین و اعداء دین که سروران کفر و ضلالت بودند و پیشروان شرک و غوایت بودند چه کردیم؟! و بسطوت و نقمت خویش چون دمار از ایشان برآوردیم، آنک آن نمرود لعین، آن مردود شقى، که عالم از کفر و استکبار خود پر کرد پشه ضعیف را فرستادیم تا سزاء وى در کنار او نهاد و آن دیگر، فرعون طاغى یاغى که دعوى خدایى کرد و نعره أنا ربکم الْأعْلى زد، پارهاى چوب از حضرت خود فرستادیم تا قدر وى بوى نمود و دریا را فرمان دادیم تا او را در چنگ قهر خود گرفت. و آن دیگر اصحاب فیل که قصد خانه ما کردند و بر ساز و عدت و آلت خود اعتماد ساختند، مرغکى چند ضعیف فرستادیم، تا دمار از ایشان برآورد.
و على هذا قوم تبع و قوم نوح و قوم لوط و عاد و ثمود و امثال ایشان که از شما قویتر بودند و از شما باسازتر و جهاندارتر بودند، چون بر ما عصیان و کفران آوردند و تحیر و تمرد نمودند، نگر که ایشان را ببطش خویش چون کم آوردیم و از جهان برانداختیم و نام و نشان ایشان محو کردیم، شما نیز اگر همان کنید که ایشان کردند، همان بینید که ایشان دیدند. امروز عذاب و هلاک و استیصال، و فردا حمیم و زقوم، فذلک قوله تعالى: إن شجرة الزقوم طعام الْأثیم، کالْمهْل یغْلی فی الْبطون کغلْی الْحمیم.